اخبار و اطلاعیه های معاونت دانشجویی و فرهنگی
فرید صلواتی: ذهن اندیشمند علامه محمدتقی جعفری سالها چون جویباری زلال، تشنگان حقیقت و معرفت را سیراب کرد. او بیستوپنجم آبانماه سال ١٣٧٧ به ندای وصال حق لبیک گفت و چارچوب تنگ قفس دنیایی را شکست، زیرا در قالب این دنیا نمیگنجید چراکه روحش آسمانی بود و جسمش روحانی. او دریایی بود از روشنایی و علم که سرچشمه از علوم حضرت حق میگرفت. او به تمام معنا علامه و پرهیزگاری بود که دنیا را برای دانش و معرفت و حقیقت میخواست.ژرفکاویهای فلسفی و معرفتپژوهی و ترسیم حیات معقول و تربیت و تعلیم از زمینههای اصلی و کاری ایشان بود، محضرش، محفل صفا بود و نشاط. برکت و پرباری حاصل حضور در مجلس درسش بود.او مجتهدی بود که علوم عقلی، نقلی، عرفانی و ادبی را تا درجه رفیع فراگرفت و علاوهبرآن از دوران تعلیم و تربیت، با فلسفه و فرهنگ و ادبیات غرب آشنا شد و به مقایسه میان روش شرقی و غربی در جهانبینی پرداخت. علامه جعفری بر آن بود تا دین الهی را با بیانی روزآمد و امروزی به همگان عرضه و در این عصر پریشانی و پراکندگی، آشفتگان را به وادی سبز یقین و ایمان و اطمینان هدایت کند.آشنای حکمت بود و همسایه کوچههای اشراق، روح بزرگش سرشار از صفای قرآن بود و زندگیاش به تمامی یک نماز عاشقانه. مشی ساده حیات او و بیریایی سخن و کلامش، احیای دوباره حیات طیبه حکیمانی بود که در طول قرنها، پاسدار مکتب اخلاق انسانی بودهاند.جان او در انس با قرآن، طراوتی همیشگی پیدا کرده بود. ازاینرو بود که حکمتهای بزرگان اخلاق را با چنان شیواییای بیان میکرد که گویی میبیند آنچه را که میگوید.بیش از ١٥٠ عنوان اثر ارزشمند ققنوس اندیشه علامه محمدتقی جعفری چشمهای است زلال و روحبخش برای آنها که تشنه درک مفاهیم والای اخلاقی، فلسفی، علمی، دینی و عرفانی هستند. استاد حکیم و علامه فهیم سرانجام پس از عمری تلاش بیپایان و کوششی خستگیناپذیر در راه حق و دوستداشتن مردم و در آستانه بعثت پیامبر اسلام به درگاه الهی فراخوانده شد و پیکر پاکش در جوار بارگاه ملکوتی ثامنالحجج و در دارالزهد در جایگاه ابدیاش آرمید.خالی از لطف ندیدم قسمتی از گفتار ایشان را در کتاب نیایش ایشان برای شما عزیزان بیاورم.«با دیدگان فروبسته، لب بر جام زندگی نهاده و اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو میریزیم، اما روزی فرا میرسد که دست مرگ نقاب از دیدگان ما برمیدارد و هرآنچه را که در زندگانی، موردعلاقه شدید ما بود از ما میگیرد. فقط آنوقت میفهمیم که جام زندگی از اول خالی بوده و ما از روز نخست از این جام، جز باده خیال ننوشیدهایم... چه کالایی را در این بازار پرهیاهو دریافت میکنیم. مگر نه این است که: چون به هر میلی که دل خواهی سپرد/ از تو چیزی در نهان خواهند برد»
منبع :شرق
فرهیختگان بی شماری رسالت هدایت جامعه را به سمت آگاهی و شناخت بیشتر برعهده دارند؛ علامه محمدتقی جعفری از جمله این عالمان بنام است که با آشنایی نسبت به میراث علمی گذشتگان در زمینه های مختلف، بنیانگذار دیدگاه ها و اندیشه ها نوینی در فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه و عرفان شد.
علامه محمدتقی جعفری در مرداد 1304 خورشیدی در خانواده ای باتقوا در تبریز دیده به جهان گشود. او قرآن و مقدمه برخی درس ها را از مادرش فراگرفت و دوره ابتدایی را در مدرسه اعتماد زادگاهش به پایان رساند و یادگیری علوم دینی را در مدرسه طالبیه این شهر ادامه داد.
این اندیشمند بزرگ در 15 سالگی به همراه برادرش به تهران رفت و از محضر استادان برجسته ای چون آیت الله محمدرضا تنکابنی و آقا میرزا مهدی آشتیانی، متن رسائل و مکاسب را فرا گرفت و سپس در 1322 خورشیدی رهسپار قم شد و در مدرسه دارالشفا به ادامه تحصیل ادامه پرداخت. او برای کسب دانش و معرفت بیشتر، وطن را به مقصد نجف اشرف ترک کرد و با اهتمام در فراگیری و مطالعه فراوان در 23 سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد.
این عالم برجسته در زمان تحصیل از درس و بحث استادان برجسته ای همچون آیت الله سید ابوالقاسم خویی، میرزا حسن موسوی بجنوردی، سید عبدالهادی شیرازی، سید جمال الدین گلپایگانی، شیخ کاظم شیرازی، سید محمد هادی میلانی و سید محسن حکیم بهره برد.
این فیلسوف فرهیخته پس از مدتی به ایران بازگشت و بعد از اقامت در مشهد راهی تهران شد و در مدرسه مروی به تعلیم و آموزش پرداخت. این عالم فرهیخته 50 سال از عمر خویش را به تعلیم و تربیت دانش پژوهان و پژوهشگران حوزه و دانشگاه این مرزوبوم همت گماشت و دانشجویان بسیاری از علم و اندیشه های او بهره بردند.
آثار و نوشته های فراوانی از علامه جعفری به یادگار مانده است که چاپ بیش از 80 اثر ارزشمند وی از آن جمله است. از دیگر نوشته های این فیلسوف می توان به وجدان، اخلاق و مذهب، جبر و اختیار، سخنی کوتاه در علم امام، رسائل فقهی، آفرینش و انسان، انسان در افق قرآن از نظر فردی و اجتماعی، تحقیقی در فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، رابطه علم و حقیقت، علم از دیدگاه اسلام و تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی اشاره کرد.
سرانجام علامه محمد تقی جعفری پس از سال ها تدریس و تالیف آثاری ارزنده در 25 آبان 1377 هجری خورشیدی در 75 سالگی دیده از جهان فروبست و دنیای علم و دانش را ترک کرد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز درگذشت علامه محمدتقی جعفری به گفت و گو با «آیت الله محسن غرویان»از شاگردان علامه جعفری، استاد حوزه علمیه قم و عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه پرداخت.
- در ادامه متن گفت وگوی ایرنا را می خوانیم:
** ویژگی های اخلاقی و شخصیتی علامه محمدتقی جعفری را چگونه ارزیابی می کنید؟
آیت الله غرویان، علامه جعفری را واجد سه خصلت اصلی دانست و در تشریح آنها گفت: او تمام همت خود را برای فراگیری دانش به کار می بست و برای آنکه نسبت به حقایق عالم اشراف لازم را کسب کند کتاب های گوناگون، مکتب ها و شخصیت های مختلف جهان را مطالعه می کرد. اشتیاق و شوق بسیار برای کسب علم از خصوصیت های بارز او بود. ویژگی دیگر وی وابستگی و تعلق به دنیا، ظواهر و مظاهر دنیوی و مادی آن نداشت.
اندیشه و تفکر نوگرایانه از دیگر خصلت های علامه محسوب می شد و این اندیشمند بزرگ تلاش می کرد تا به دور از تعصب ها و برپایه عقل و عقلانیت درباره مسایل جهان بینی و فلسفی بیاندیشد، پس تمام مکتب ها و اندیشه ها را بررسی می کرد و تعصبی نسبت به هیچ کدام از فلسفه ها و مکتب ها نداشت و همواره در تلاش بود تا از میان اندیشه های مختلف، آن را که صحیح تر است و مطابقت و هم خوانی بیشتری با جهان هستی دارد، انتخاب کند.
** علامه محمدتقی جعفری از اندیشه ها و آثار کدام یک از اندیشمندان پیش از خود الهام گرفته است؟
استاد حوزه علمیه قم؛ ملاصدرا، مولوی، حافظ و محی الدین ابن عربی را به عنوان اندیشمندانی نام برد که علامه جعفری، بیشترین تاثیرپذیری را از آنها داشته است و اظهار داشت: علامه محمدتقی جعفری در اندیشه های فلسفی، پیرو اندیشه های صدرایی و ملاصدرا بود و در عرفان از مولانا جلالالدین محمد بلخی، لسان الغیب حافظ شیرازی و محی الدین ابن عربی تاثیر می پذیرفت. آثاری که این فیلسوف بزرگ در شرح مثنوی و نهج البلاغه نگاشته است نشانی از اثرپذیری او از این عالمان دارد و به دلیل آن که وی در حوزه نجف تحصیل کرده بود و با فقه، کلام و فلسفه اسلامی آشنایی داشت و هدفش آن بود تا این اندیشه ها را با هم ترکیب کند که حاصل این اقدام، آرا و نظریه های علامه جعفری را تشکیل می دهد.
علامه جعفری بیش از 100 هزار بیت شعر را از حفظ داشت و در میان شاعران بیشتر از مولوی تاثیر می پذیرفت و به مثنوی مولانا علاقه ویژه ای داشت و شعرهای آن را تفسیر می کرد و معتقد بود که بسیاری از سروده های مولوی تفسیر آیه های قرآن است و به پیوند میان عرفان و قرآن را در سروده های مولوی معتقد بود و بسیار هم از آنها بهره می برد.
** علامه محمدتقی جعفری در چه حوزه هایی، صاحب رای و اندیشه بود؟
عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه، علامه جعفری را فقیه، فیلسوف، مفسر و عارف دانست و بیان داشت: وی در تمام زمینه های هستی و انسان شناختی، فلسفه، اخلاق و مبانی سیاست صاحب نظر بود و ضمن آشنایی با مکاتب روز، مطالعات عمیق و گسترده ای در این عرصه داشت و با نامه نگاری با برتراند راسل و آلفرد نوث وایتهد(از فیلسوفان بزرگ غرب) به تبادل نظر با آنها می پرداخت و در مجموع به دلیل برخورداری از جامعیتی ویژه به عنوان یک اسلام شناس جامع و یک فیلسوف بزرگ معروف شد.
**در ارتباط با آثاری که از این اندیشمند بزرگ به یادگار مانده است توضیح دهید و برجسته ترین نوشته علامه جعفری کدام است؟
*** استاد حوزه علمیه قم، آثار علامه محمدتقی جعفری را بسیار گسترده و متنوع توصیف کرد که تمام آنها نشانگر تنوع فکری و توسعه اندیشه او است و افزود: مهمترین اثر این فیلسوف، شرح نهج البلاغه و شرح مثنوی محسوب می شود که در آن، اندیشه های نوینی را در عرصه های مختلف فکری و فلسفی، مطرح می کند و کتاب وجدان یکی دیگر از شاهکارهای این اندیشمند بنام به شمار می رود و علامه جعفری در بحث جبر و اختیار به عنوان یکی از مباحث پیچیده کلام، مطالب مفیدی را بیان کرده است.
** محوری ترین اندیشه های علامه محمدتقی جعفری کدام هستند؟
آیت الله غرویان با اشاره به سه اندیشه محوری این اندیشمند بزرگ گفت: حقیقت محوری یکی از اعتقادهای راسخ علامه به شمار می رفت و او همواره در پی کسب و یافتن حقیقت بود. عدالت خواهی وجه دیگری از اندیشه های علامه را تشکیل می داد و وی به شدت از شخصیت حضرت علی(ع) تاثیر می پذیرفت و در آثارش نیز این مساله به وضوح قابل مشاهده است. انسان شناسی محور سوم افکار علامه محسوب می شود و او در کتاب وجدان و در دیگر نوشته هایش نشان می دهد که طالب یافتن حقیقت انسان کامل و بیدار است.
** چه ویژگی هایی سبب شد تا این اندیشمند فرهیخته را علامه بنامند و علت جامعیت علامه جعفری را بیان کنید؟
عضو هیات علمی جامعه المصطفی العالمیه با اشاره به این که وی را به لحاظ گستره معلومات و مطالعاتش علامه نامیده اند، اظهار داشت: او در تمام حوزه های اسلامی و علوم انسانی صاحب نظر بود و با توجه به تسلط و اشراف کاملی که به مبانی تفکر اسلامی، فلسفه الهی، جامعه شناسی، روان شناسی، حقوق، سیاست و تعلیم و تربیت داشت از منظر یک فیلسوف متکلم و فقیه اسلامی آنها را نقد و بررسی می کرد.
وی در پایان جوانان را به تلاش برای الگوبرداری از شخصیت علامه فراخواند و بیان کرد: امیدواریم که نسل جوان بیشتر از آثار و اندیشه های این عالم بزرگ استفاده کنند و استادان رشته های معارف، فلسفه و کلام دانشجویان خود را به آرا، اندیشه ها و آثار علامه جعفری ارجاع دهند و دانشجویان را تشویق کنند تا پایان نامه هایی با محوریت اندیشه های علامه جعفری و تطبیق و مقایسه آن با دیگر فیلسوفان و اندیشمندان جهانی بنویسند.
اساس سياست مُدُن و تدبير زندگي در کلمات دُرربار حضرت علي(ع) آشکار است. مولاي متقيان که خود رهبر جهان بشريت و زيرکترين فرد (أدهي العرب) و از همه بندگان خدا بر امور سياست واقفتر است (و ساسه العباد) در عهدنامهاي که براي مالکاشتر مرقوم ميفرمايد، رموز کشورداري و رهبري جامعه و برخورد با مردم را به نحو احسن مينمايد. قانوني وجود ندارد که کاملتر و با ارزشتر و جامعتر از نوشته حضرت علي(ع) باشد؛ چنان كه برخي آن را با اعلاميه حقوق بشر مقايسه کردهاند و با دلايل بسياري ثابت کردهاند که عهدنامه امام علي(ع) از اعلاميه حقوق بشر بالاتر، جامعتر و مردميتر است.
علي(ع) منادي عدل و آزادي بوده و پيامش تأمينکننده آزادي انسانها و اجراي عدالت بين آنهاست، وجدانهاي پاک و بيدار بايست از پيشگاه مبارک آن اسوه بشريت و آن امام اول و وصي پيامبر(ص)، درس عدالت و آزادگي و مردمدوستي را فرا گيرند. حضرت علي(ع) بر اساس وحي سخن ميگويد و مبناي انديشههاي او کتاب خدا و سنت رسولالله(ص) است، کلامش اعجاز در فصاحت و بلاغت و فوق کلام همه انسانهاست و کجا کسي ميتواند به مقام رفيع انديشههاي او دست يابد و به آسمان فضائل او ارتقا پيدا کند؟
ز خدا طلب دل مقبلي، به علي ز جان متوسلي/ که اگر رسد به علي دلي، به خدا قسم به خدا رسد
(صغيراصفهاني)
تمام انديشههاي علي(ع) خدايي است. او وصي لايق و با استعداد پيامبراكرم (ص) است كه ميفرمايد: «انا و عليٌ ابوا هذه الامه: من و علي پدر اين امت هستيم.»
ما علي را خدا نميدانيم/ از خدا هم جدا نميدانيم!(صغير اصفهاني)
سياستي را که آن امام هُمام مطرح ميكند، مسير ترقي و تعالي جامعه را در جهت حيات طيبه نشان ميدهد، هر چه براي خدا و با هدف الهي باشد، آن راه کوشش و کمال است، سعادت دنيا و آخرت تودهها را تأمين ميکند، راه اوليا و راه اشقيا را مينماياند، باشد که مؤمنان مسير اولياي الهي را در پيش گيرند و مدينه فاضله را ببينند و در آن جهت افتند و به سعادت ابدي دست يابند.
مالک اشتر، شايستهترين کسي بود که کلام علي(ع) را درک ميکرد و توان اجراي فرمان آن حضرت را داشت. او شاگرد لايق مکتب علي(ع) بود، استاد و شاگرد، يکديگر را خوب درک ميکردند، سخن علي(ع) در وجود مالک جايگير ميشد، مالک به مصر نرسيد و در ميانة راه به دست ايادي معاويه به شهادت رسيد؛ ولي پيماننامه ماند و نام مالکاشتر، جاودانه شد و والاترين نامه علي(ع) بر تارک انسانيت درخشيد. والاترين سند افتخار انسانها که همه بشريت را يکسان ميداند و اعلام ميکند که حاکم بايد خدمتگزار همه مردم باشد و جامعه را با مديريت صحيح اداره کند و همه قدرتها را در دست مردم و براي مردم قرار دهد. در کجا و به دست چه کسي چنين فرماني صادر شده؟ و چه کسي آن درک و بينش را دارد که عليگونه، راهنماي همه انسانها باشد؟ و حقگويي و حقپرستي و مردمدوستي را براي خلق مجسم کند؟
هميشه در جهان، تماميتخواهان، خودکامگان، جباران، يکهسالارها، قدرتپرستان و خودمحوراني بودهاند که مانع حقگرايي و اجراي حکومت حق شدهاند، به حقوق مردم تجاوز کردهاند، مانع تلاش و پيشرفت انسانها شدهاند، آنها امثال علي(ع)، مالک اشتر، حسنبنعلي(ع)، حسينبن علي(ع) و ديگر خدمتگزاران واقعي مردم را از جلوي راه خودکامگيهاي خويش برداشتهاند.
علي(ع) را شهيد ميکنند، مالک را و هر کسي را که مانع راه حقکشي و ظلم به مردم باشد، به شهادت ميرسانند. اگر تاريخ را مطالعه کنيم، از قابيل تا نمرود و از ضحاک تا فرعون و از قيصرها و سزارها تا بنياميه و بنيعباس، چنگيز و تيمور، موسوليني، استالين، هيتلر و... تا امروز و تا فرداهاي ديگر، پاکان و شايستگان به دست ستمگران تاريخ به شهادت ميرسيدند؛ ولي حق پايدار بوده است و حقيقت جاودانه شده است و ديکتاتورها و ستمگران به جهنم تاريخ پيوستند، تا هنگام که موعود اديان آيد لواي عدالت برافرازد و شريفة «ان الارض يرثُها عبادي الصالحون»(سوره انبياء، آيه105) تحقق يابد و حاکميت زمين از آن نيکوکاران گردد.
شرح علامه جعفري از منشور مالك
عهدنامه مالکاشتر(نهجالبلاغه، نامه53) را عالمان و نهجالبلاغهشناسان بسياري ترجمه و شرح كردهاند که هر کدام طراوت و رنگ و بويي دلنشين دارد و برداشتهايي زيبا از آن شده است، در شرح اين فرمان، مرحوم استاد علامه محمدتقي جعفري، کتابي نگاشتهاند تحت عنوان: «حکمت اصول سياسي اسلام» که علاوه بر شرح مطالب مولاي متقيان حضرت علي(ع)، به بسياري از اصول سياست در اسلام از نظر قرآن و سنت اشاره کردهاند و نکتههاي ظريفي را در حاکميت اسلامي بيان فرمودهاند.
تعريف سياست چيست؟ اظهارنظرهاي پيشوايان مسلمان چگونه بوده است؟ کتابهايي که مسلمانان درباره مسائل سياسي تأليف کردهاند، عدم موفقيت برخي سياستمداران درباره اداره جوامع اسلامي و بلکه به انحطاط کشاندن اجتماعات انساني را آوردهاند. زمامداران ناصالح در بسياري از موارد باعث عدم پيشرفت شده و يا اينکه با جنگ و خونريزي، جوامع اسلامي را به عقبماندگي کشاندهاند و اخلاق و رفتار و ايمان مردم را تباه کرده و فساد و بيعدالتي و ستم را رواج دادهاند.
مرحوم علامه به طور خلاصه مفهوم سياست را «توجيه و مديريت انسانها به حيات معقول براي وصول به بهترين هدفها» دانستهاند.(حکمت اصول سياسي اسلام، 93) در اين کتاب از اتحاد و اتفاق و انسجام مردم مسلمان سخن رفته، عامل موفقيت را همبستگي آحاد جامعه دانسته و به عدم وحدت، که اساس پراکندگي و تشتت ميگردد، اشاره کرده است.
براي ساختن جامعهاي مترقي و پويا شرکت و همکاري همه افراد لازم است، گروههاي اجتماعي وظيفه خود بدانند که در سرنوشت حيات سياسي خود، تا آنجا که توان دارند، شرکت کنند تا به اهداف معقول برسند، قوانيني وضع کنند که عدالت و توسعه را در پي داشته باشد، به گفته ارسطو: «انسان حيواني است سياسي». سياست، همکاري ديگران را ميطلبد و زندگي انساني همراهي با مردم است، آزادي و عدالت با دوستي و موافقت ديگر انسانها امکانپذير است، حيوانات نيز با آنکه سياسي نيستند، ولي با يکديگر همبستگي دارند و انسان با محبت و يکپارچگي است كه ميتواند اهدافش را پيش ببرد، دشمن را از پيشپا بردارد، جامعه را بسازد و خويشتن را به تعالي برساند. «جبايه خراجها و جهاد عدّوها و استصلاح اهلها و عماره بلادها»(نهج البلاغه، ابتداي عهدنامه مالک اشتر، 53) و اينها با وجود تقوا امکانپذير است و اگر تقوا و ايمان نباشد، دزدي به خانهاي راه يافته و آتشي است که در انباري رسوخ کرده که همه چيز را تباه ميکند!
حيات معقول
علامه هماره از «حيات معقول» دم ميزد و زيربناي آن را کتاب خدا، پذيرش سنت نبوي و ائمه(ع) و اجماع همگاني مسلمانان، و در آخر احکام عقل ميدانست که در چارچوب عقل و دانش ميتوان به آن حکومت مطلوب رسيد: دنيا را آبادان کرد و براي آخرت توشهها اندوخت، و محيطزيست و سرزمينها و حيوانات را احيا کرد؛ همان گونه كه حضرت علي(ع) فرمود: «اتقوا الله في عباده و بلاده، فانّکم مسؤولون حتي عن البقاع و البهائم» (نهجالبلاغه،خطبه167) رعايت تقوا کنيد، در خصوص مردم (بندگان خدا)، شهرهاي خدا، شما مسئول هستيد، بايد پاسخگو باشيد، در مورد زمينهاي آبادان (محيطزيست) و حيوانات.
آيا بدون وحدت و يکدلي، ميشود مسئوليت سنگين زندگي سالم را بر دوش کشيد و جامعهاي مترقي ايجاد کرد؟ لازمه انسانيت همکاري با يکديگر است، با تشکل در همه موارد ميتوان به پيشرفت و ترقي نايل شد، مخصوصا در دنياي روز، هيچکس به تنهايي نميتواند کاري اجتماعي، سياسي و اقتصادي انجام دهد، همه بايد بكوشند تا به ياري يکديگر کارها به نتيجه برسد.
مرحوم علامه مينويسد: «دخالت و شرکت در تنظيم و مديريت حيات اجتماعي براي هر کسي که واجد قدرت و آگاهي است، واجب است، بالاجماعالمحصل. حتي بايد گفت: اگر تحصيل قدرت و آگاهي براي کسي که فعلا فاقد آن است، امکانپذير باشد، واجب است؛ زيرا به اصطلاح فقاهتي، قدرت و آگاهي در تکاليف مطلق، در صورت امکانپذير بودن، شرط امتثال است نه شرط تکليف» (حکمت اصول سياسي اسلام، 103) و ادامه ميدهند که: «اصل عقل در همه امور ارجح است، هر گامي، هر سخني و هر عملي بايد منطبق با عقل باشد».
استاد جعفري در کتاب «حکمت اصول سياسي اسلام» با مقايسه اجمالي اعلاميه حقوق بشر و منشور مالك، به چند نكته اشاره ميكنند: يکي توجه به رشد کمالي انسان در فرمان امام که از امتيازات اين نوشتار است و ديگر اينکه حضرت علي(ع) بهتنهايي اين فرمان را تدوين فرموده و با حداقل معيشت، ميزيسته و با اين حال تفکر، دانش و بينش او فوق تصور همه عالماني بوده که اعلاميه حقوق بشر را با دانش متنوع خود نگاشتهاند.
علي(ع) خودش بوده و قرآن و تعاليم عاليه پيامبراكرم(ص)، ولي دوهزار دانشمند برگزيدة جهاني که اعلاميه را نگاشتهاند، چه بسيار مطالعات و مدارک و کتابهايي که در اختيار داشتند و دانشگاهها ديده و مدرکها گرفته بودند؛ در حالي كه علي(ع) در مزرعه کار ميکرد و در بازارها مردم را هدايت مينمود و در مسجد، نمازگزاران را پند و اندرز ميداد و بيش از هر امتياز، عمل خود او به اين قانون جهاني بود. اگرچه مالک نماند، ولي فرمان به او ماندگار شد و انديشه علي(ع) جاودانه گرديد.
علي(ع) با فرمانش، استبداد و انحصارطلبي را متلاشي ساخت، زمين را براي حرکت انسانها هموار نمود، روي اجراي عدالت پايداري کرد، تا آنجا که جانش را بر سر آن گذاشت؛ به طوري كه گفته شده: او را به خاطر عدالت فوقالعادهاش، شهيد کردند: «قتله لشدّه عدله»، پس از آنکه در طول زندگي هزار بار شهيد شده بود. (جرج جرداق، الامام علي(ع) صوت العداله الانسانيه، ص162)
قلمرو تقوا
در اين فرمان امام(ع)، پيش از هر چيز فرماندار خود را به تقوا سفارش ميکند، استاد جعفري، تقوا را چنين معني ميکند: «تقواي الهي يعني تنظيم رابطه من با جز من، در مسير کمال مطلق» (حکمت اصول سياسي اسلام، 132)، سپس توضيحاتي درباره تقواي سياسي، صيانت ذات طبيعي، صيانت ذات مطلوب (ايدهآل) و صيانت ذات تکاملي ميدهد و رابطه من با جز من را تقسيم ميکند به: 1ـ ارتباط انسان با خويشتن، 2ـ ارتباط انسان با خدا، 3ـ ارتباط انسان با جهان هستي، 4ـ ارتباط انسان با همنوعان خود. آنها را زيرساختهاي تقواي سياسي به حساب ميآورد و لازمه رسيدن به آن را فرهنگ پوياي سازنده و مديريت شايسته مطرح ميکند و بدون آن حيات را مختل ميداند.(حکمت اصول سياسي اسلام، 142) و نتيجه ميگيرد که: «تقواي سياسي، آمادگي کامل سياستمدار براي به دست آوردن و به کار بستن کامل معلومات و تجارب و بهرهبرداري از استعدادهاي مربوط به توجيه حيات معقول مردم جامعه با کمال اخلاص ميباشد».
سياستمداران چون به قدرت دست يابند، فکر ميکنند مردمان برده و بنده آنهايند و خدا همه موجودات را براي فرمانبرداري از آنها آفريده است و آنها عقل کل هستند و هر چه بگويند و يا بخواهند، بايد عملي شود! آنها وراي دين و قانون و وجدان بشري هستند، بالاخره اينچنين انديشيدن و خود را طاووسعليين تصور نمودن، آنان را به خودکامگي و استبداد رأي و نابودي ميکشاند و از ارسطو نقل شده که: «حتي خردمندترين زمامداران نميتواند خود را مطيع قانون شمارد و با آن سازگاري کند!»(تاريخ فلسفه سياسي، بهاءالدين پازارگاد،1/139) و سرنوشت شاه، قذافي، صدام، پينوشه و... را مشاهده کرديم.
امام علي(ع) ميخواهد که زمامداران، مهربانترين، مردميترين، عادلترين افراد نسبت به مردم باشند، ميفرمايد: «و اشعر قلبک الرحمه للرعيه و المحبه لهُم و اللُطف بهم»(نهجالبلاغه، نامه53): اي مالک رحمت و محبت و لطف به مردم را در وجود خود جايگير کن، سرتاپاي وجودت عشق به مردم باشد و اين است شرط اصلي زمامداري در مسلماني، عشق به جامعه و مساوي دانستن همگان در برابر قانون و اجراي کامل عدالت، شايستگي و موفقيت، از آن کسي است که بيش از همه خدمتگزار مردم باشد و جامعهاي موفق است که ضعيف به آساني بتواند حق خود را از قوي بازستاند. «لن تُقدّس اُمه لايُوخذُ للضيف فيها حقهُ من القوي غير مُتتعتع» (نهجالبلاغه، نامه53).
زمامدار فکر نکند که چون از نماز فارغ شد، تا نماز ديگر آزاد است، او بايد احساس کند که در هر حالي در مسير اطاعت خداست و خدمت به مردم را همان نماز و عبادت خدا احساس کند و چون همه زندگياش اطاعت شد، کينه نميورزد، اعمال نظر نميکند، حکم خودسرانه نميدهد، زندان نمياندازد، اقدامي فوق شرع و قانون ندارد، افراد را برده خود نميپندارد، از خطاهاي مطيعان و دريوزگان درباري چشمپوشي نميکند، فرمان کشتن نميدهد و... هر حاکم و خليفه و قدرتمداري بايد اين را به خود تفهيم کند که: هر کسي چار روزه نوبت اوست.
در طبع جهان اگر وفايي بودي
نوبت به تو خود نيامدي از دگران
(خيام)
پيشينيان رفتند، او هم دير يا زود بايد برود، مهم اعمال نيک و بدي است که توسط او انجام گرديده است.
غرض نقشي است کز ما بازماند
که هستي را نميبينم بقائي
(سعدي)
از ابتداي دنيا تا امروز کدام صاحب قدرت و صاحب مکنتي باقي مانده که ما باشيم؟ مهم آن است که امثال مالکاشتر، چه کارنامهاي از خود باقي گذاردند. «کُلُ نفس بما کسبت رهينه»: هر کسي در گرو اعمالي است که انجام داده است.(مدثر، 38)
تکامل روح
علامه در يکي از نتيجهگيريهاي خود از بحث درباره منشور مالکاشتر مينويسند: «با نظر به عظمت روح آدمي و هدف بسيار والايي که ميتوان آن را به دست آورد، همه ماده و ماديات دنيا، وسايلي ضروري براي حرکت در مسير گرديدنهاي تکاملي روح ميباشد؛ زيرا بدون آنها هيچ حرکتي از روح در خلأ انجام نخواهد گرفت... ما نبايد ماده و ماديات را به عنوان آخرين نقطه حرکت و هدف اعلي منظور بداريم؛ زيرا خود آن امور مادي هر اندازه هم که با اهميت و ممتاز جلوه نمايد، باز در مقابل اهميت روح و امتياز آن با نظر به بزرگي ماهيت و هدفي که روح ميتواند در اين زندگاني به آن نايل شود، بسيار ناچيز است، به قول مولوي:
بقا ندارد عالم، و گـر بقا دارد
فناش گير، که همچون بقاي ذات تو نيست
امام(ع) ادامه ميدهند: اي مالک، «همانطور که تو در امر حکومتگران پيش از خود مينگري، مردم در کارهاي تو خواهند نگريست.» (ص180)
عملکردها هميشه و همه جا آشکار ميگردد، چه در اين دنيا و چه در آخرت، هيچ چيز از نظر خدا و خلق پنهان نميشود، بعضيها قيامتشان از همين دنيا آغاز ميشود، خدا ناظر اعمال بندگان است و مردم هم نيز ناظر اعمال نيک و بد حاکمان هستند، اگر هر کسي مخصوصاً آنها که فرماندهي و حاکميت دارند، عمل صالح انجام دهد و عمل صالح ذخيره زندگي آنها باشد، آنها موفق و پيروزند.
اي مالک، من تو را براي فرمانروائي يک ولايت ميفرستم، اين را بدان که علي(ع) بر تو فرمانرواست، و خدا بر همه ما ولايت و حاکميت دارد، خدا به همه ما ناظر است و همه کردارها را تحت محاسبه دقيق قرار ميدهد. والي و حاکم مطلق، خداست. تا انسان معتقد به آن موجود برين نشو، که عامل کمال و رشد انسان است، بهتنهايي توان حرکت به سوي کمالات انساني را نخواهد داشت.
مالک! تو بايد امور زندگي مادي و معنوي مردم را کفايت کني... مگذار دود آه و ناله دردمندان جامعه، فضاي قلمرو زمامداريات را چنان بيالايد که فرشتگان الهي را سر به زانوي غم ببرد... آيا ميتواني بدون داشتن وجدان بيدار، مديريت چشمهسار حيات جامعه را از مواد زهرآگين انسانهاي خودپرست دور داري؟ و مخصوصا آنها که سمتي دارند، بيشتر مورد آزمايش الهي قرار ميگيرند و اين دنيا آزمايشگاه همگان است، آيا ميتواني جامعه را به سوي تحول و گرديدن و تصفيه قرار دهي و خود نيز تصفيه شوي؟(برداشتي از صص196 و 197 کتاب حکمت اصول سياسي اسلام)
آنقدر با تن مدارا کن که جان صافي شود
گندمت چون صاف گردد، پاي در غربال زن
(صائب)
شرايط زمامداران
استاد بزرگوار در اين کتاب بحث مفصلي درباره صفات کماليه انسان، مخصوصا براي زمامداران دارد و شرايط زمامداران اسلامي را بيان ميکند و 35 وظيفه اصلي را در سايه عدالت براي حاکم اسلامي مشخص مينمايد و رابطه او را با مردم از قرآن و حديث توضيح ميدهد و اينکه حضرت علي(ع)، تساوي بين مردم را چگونه توصيه ميفرمايند. راجع به طبقات مردم که در فرمان آمده، شرح و بسط کامل ميدهند.
امام علي(ع) عدالت و صلحطلبي زمامداران مسلمان را مطرح ميفرمايند و اهميت آن را بيان ميدارند. استاد در حد امکان و در حد بضاعتي که در کتاب ميشد نوشت، آن را توضيح ميدهند که در اسلام، اساس بر صلح و آشتي، دوستي فرقهها و گروهها و اديان است: «لکم دينکم و لي دين» و جز براي دفاع و گرفتن حق مظلوم و انتقام از ظالم در اسلام جنگي وجود ندارد. آنگاه شواهدي از آيات و روايات ميآورند و در عين حال بحث ميکنند که زمامدار اسلامي نبايد به دشمن خوشگمان باشد و از پليدي و نابکاري دشمنان غفلت بورزد و جامعه اسلامي را در معرض خطر قرار دهد، در صلح با دشمنان نيز کاملا به تعهدات خود پايبند باشد، «و اوفوا بعهدالله اذا عاهدتم: به عهد خداوندي وفا کنيد هنگامي که پيماني بستيد» (نمل،91)، علاوه بر عهد، به هر شرطي بايست پابند بود، مگر آنچه خلاف قرآن و سنت باشد، مثل انجام قتل و جنايت و ظلم به مردم «و من اوفي بعهده من الله: کيست وفاکنندهتر از خدا به عهد خويش؟» (توبه، 111) و در پايان به اين ابيات از مثنوي مولوي استناد ميفرمايد:
باد ما و بود ما از داد توست
هستي ما جمله از ايجاد توست
لذت هستي نمودي نيست را
عاشق خود کرده بودي نيست را
لذت انعام خود را وامگير
نقل و باده جام خود را وا مگير
ور بگيري کيت جستوجو کند؟
نقش با نقاش چون نيرو کند؟
منگر اندر ما، مکن در ما نظر
اندر اکرام و سخاي خود نگر
ما نبوديم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما ميشنود
(مثنوي، دفتر اول)
خداي بزرگ استاد علامه ما را غريق رحمت بيمنتهاي خود بفرمايد و ما را نيز از پيروان راه حق قرار دهد.
منبع : روزنامه اطلاعات
انجمن علمی دانشجویی امکانی است برای تمرین داوطلبانه فعالیتهای علمی در قالب کارِ گروهی؛ دانشجویان با اهداف علمی و تخصصی گرد هم میآیند و با فعالیت در انجمنهای علمی ضمن ترویج و تعمیق فضای علمی در دانشگاهها، زمینه رشد خود را نیز فراهم میآورند. انجمن علمی ضمن آن که امکانی است برای تعمیق و ترویج علم در فضای دانشگاه، فرصتی برای پیادهسازی آموختهها و مشاهده نتایج آن در عمل نیز هست. بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که دانشجوی فعال در انجمنهای علمی را فردی بدانیم که بمراتب نسبت به همکلاسیهای خود توانمندتر و باتجربهتر است؛ توانمندیهایی از جمله:
- مهارت کارِ گروهی
- مهارت تبدیل ایده به عمل
- مهارت ارتباط
- مهارت مدیریت و اجرا
- مهارت تامین هزینههای مالی
- مهارت هماندیشی، آزاداندیشی و تفکر انتقادی
چنین توانمندیها و مهارتهایی است که خروجی دانشگاهها را در عمل شایستهتر و توانمندتر میسازد.
اما سوالی در اینجا قابل طرح است: عموما فعالیت دانشجویی به چنین مهارتهایی منجر میشود؛ پس فعالیت در انجمنهای علمی دانشجویی چه تفاوت ویژهای با فعالیت در دیگر مجموعههای داوطلبانه دارد؟
در واقع تفاوت مهم در آن است که تجربه انجمن علمی افراد را در حوزهی تخصصی و زمینه علمی که در آن مشغول به تحصیل هستند، کارآزموده میسازد. به عبارتی، فرد پیش از ورود به دنیای حرفهای خواهد آموخت آنچه را که باید و از این رهگذر نسبت به همدورهایهای خود چند گام جلوتر خواهد بود. بالتبع کارفرمایان و صاحبان صنایع و مشاغل ترجیح میدهند افرادی را به استخدام درآورند که چنین تجربههایی را نیز در چنتهی خود داشته باشند.
انجمن علمی مطلوب انجمنی است که همانند یک سرپل بین دانشگاه و دنیای حرفهای عمل کند. در چنین شرایطی دانشآموختهای مطلوب برای کارفرمایان فردی است که سابقه فعالیت در انجمنهای علمی دانشجویی داشته باشد و نتیجه چنین شرایطی رونق بیش از پیش و اقبال دانشجویان به فعالیت در انجمنهای علمی دانشجویی خواهد شد.
در واقع شاخص موثر بودن و موفق بودن یک انجمن علمی میزان اقبال دانشجو برای فعالیت داوطلبانه در آن انجمن علمی است. این شاخص میزان اثرگذاری فعالیتها و قدرت مدیریت شورای مرکزی انجمن علمی را نیز گواهی میدهد.
اصولا فعالیت در انجمنهای علمی نیز با بیشترین اقبال از سوی دانشجویان مواجه است. مزایایی که در پاراگرافهای پیشین مورد اشاره قرار گرفت در کنار دور بودن فضای انجمنهای علمی از حاشیهها و رویکرد تخصصی و علمی از مزایای جدی انجمنهای علمی است که منجر به اقبال بیش از پیش دانشجویان میشود. همچنین بیشترین تعداد مجوز صادر شده در دانشگاهها برای فعالیتهای دانشجویی به انجمنهای علمی اختصاص دارد. علاوه بر این، انجمنهای علمی نیز سهم عمدهای در فضای علمی دانشگاه ایفا میکنند. در حدود بیست و پنج درصد از فعالیتهای علمی-فرهنگی دانشگاهها توسط انجمنهای علمی برنامهریزی و اجرا میشود.
نقش اداره کل فرهنگی و اجتماعی
اداره کل فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم متولی و سیاستگذار در حوزه انجمنهای علمی دانشجویی است. در این زمینه چند برنامه در این اداره کل پیگیری میشود:
- سیاستگذاری از طریق اصلاح و ابلاغ آییننامهها و دستوالعملها
- راهاندازی و حمایت مستقیم اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویی
- پایش مستمر و نظارت بر وضعیت انجمنهای علمی دانشجویی در دانشگاهها
- برگزاری جشنوارهها و نشستهای سراسری (و مشخصا جشنواره ملی حرکت)